۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

رأی راستین نظام

سلام آقای زیدآبادی،

چند وقت پیش نامه ای برایتان نوشته بودم، «دشمن، کدام دشمن؟». اصل حرف این بود که حاکمان جمهوری اسلامی و اسرائیل نه دشمن، که دوست حقیقی اند به تعریف سعدی: آن که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی. این یکی دو روز گذشته باز شاهد از غیب رسید. در شرایطی که اسرائیل بدترین دوران تاریخ شصت و اندی ساله اش را به لحاظ مقبولیت در نگاه جهانیان می گذراند، و در روزهایی که همدلی با فلسطینی ها و راه شان گسترده تر از هر وقت شده، ناگهان بانگ آمد که «هر طرحی که بخواهد فلسطین را تقسیم کند یک سره مردود است.» نَک آیت الله سید علی خامنه ای! پس آن گاه بانگ دشمن: که حرف های رهبر جمهوری اسلامی «صحت» موضع سرسختانه اسرائیل را نشان داد. هین بنیامین نتانیاهو!

و این بار نخست نیست. پیش تر هم وقتی کماندوهای اسرائیل مردمانی را در آب های بین المللی به جرم عزم یاریِ زندانیان غزه کشته بودند، آن وقتی که حتی رسانه های مهربان با دولت یهود هم دفاع از جنایت آشکار را دشوار می یافتند، این یگانه حامیان راستین خلق دردمند فلسطین در تهران بودند که به میان پریدند با آس پیکِ هولوکاست، و کار دشمن و رسانه های مهربانش را آسان کردند. این بار هم چون آن بار، وقتی کسی نمانده بود که حرف های بی بی در سازمان ملل را جز به طنز جدی بگیرد، همان دشمن دیرین وارد شد؛ وقتی آب شفاف تر از همیشه شده بود و برهنگی پادشاه نمایان تر از هر زمان، این چوب بلند خصم خنده رو بود که گل و لای ته برکه را هم زد و آب را باز گل آلود کرد.

این ها که می گویم منظورم این نیست که هرچه رهبر جمهوری اسلامی گفته یک سره نادرست است. دستکم آنجا که از «نادیده گرفتن حق تاریخی آوارگان فلسطینی و حتی تهدید حق فلسطینیان ساکن سرزمین های ۱۹۴۸» می گوید به گوش من یکی بی راه نمی آید. نکته اما اینجاست که این همه را چرا می گوید؟ چطور می گوید «طرح دو دولت چیزی جز تن دادن به خواسته صهیونیست ها نیست» وقتی هر سال نماینده نظامی که اوست و جز او نیست، در سازمان ملل متحد به آن طرح رأی مثبت می دهد؟

گیرم نوامبر ۱۹۴۷، هنگام تقسیم سرزمین بین مدیترانه و رود اردن در مجمع عمومی، نظام در ایران چیز و کس دیگری بوده است. گیرم حتی نوامبر ۱۹۸۸ تصمیم سیاست خارجه جمهوری اسلامی را - چون دیگر تصمیم ها - شخص دیگری می گرفته است. از آن زمان به بعد چه؟ جز آن است که در تمام بیست و دو سال گذشته، در تمام دوران حکومت رهبر کنونی جمهوری اسلامی، رأی ایران در سازمان ملل به تقسیم سرزمین فلسطین بر مبنای مرزهای ۱۹۶۷ مثبت بوده است؟ یا شاید من در اشتباهم و این هیاهو بر سر هیچ نیست. شاید رأی های ایران در نیویورک به دور از نظر ایشان داده شده است. مباد!

اما اگر این طور باشد، امیدوارم کسی قصد کند این نامه را به دست شما برساند آقای زیدآبادی. شاید مسوولان رجایی شهر او را بگیرند و این نامه را ضبط کنند و تحویل بازجو دهند و او به مافوق و ... خلاصه به طریقی از طرق نسخه ای از آن به دفتر رهبر جمهوری اسلامی هم برسد تا بدانند که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه ایست مشهور با عنوان «راه حل صلح آمیز برای مسأله فلسطین.» این قطعنامه همه ساله - همه ساله - در روزهای پایانی ماه نوامبر یا نخستین روزهای ماه دسامبر به رأی گذاشته می شود. روح آن نقد رفتار اسرائیل و مبنای آن طرح «دو کشور» یا به قولی «دو دولت» است. نماینده ایران همواره - همواره، رئیس دولت هر که بوده - همراه دستکم ۱۵۰ کشور دیگر (در برابر ایالات متحده، اسرائیل و دو سه جزیره ناشناخته) به این قطعنامه رأی مثبت داده است.

اگر سیاست جمهوری اسلامی حقیقتا این است که از «بحر تا نهر» یک کشور بماند، آن هم فلسطین؛ اگر «هر طرحی که فلسطین را تجزیه کند» حقیقتا برای نظام «مردود» است؛ اگر رأی مثبت به «طرح دو دولت» به راستی یعنی «تن دادن به خواسته صهیونیست ها»؛ اگر این همه یک طبل غازی نیست بر گردن دو دوستدارِ حفظ وضع موجود، بد نیست آن نماینده مفلوک نظام در سازمان ملل هم در جریان قرار بگیرد. بلکه این ماه نوامبر رأیش نه خواسته صهیونیست ها که رأی راستین نظام بود.

باز شرمنده شما شدم آقای زیدآبادی با روده درازی
ارادتمند