۱۳۹۰ شهریور ۱۱, جمعه

صدای پای مصر

سلام آقای زیدآبادی،

نمی دانم آنجا در رجائی شهر خبرها را می شنوید یا نه. دولت ترکیه بالاخره سفیر اسرائیل را اخراج کرد. از همان پارسال (به گمانم اوایل خرداد) که کماندوهای اسرائیلی به نام پاسداری از حصر غزه، به کاروان کشتی های امدادرسانی در آب های آزادِ مدیترانه حمله کردند، میانه دو کشور شکرآب شده بود. خون بی گناه ریخته چندین فعال سیاسی ترک چیزی نبود که عبدالله گل و رجب طیب اردوغان از آن بگذرند. یا دقیق تر بگویم، چیزی نبود که بتوانند از آن بگذرند. احساسات ضداسرائیلی روزِ روز هم در کشورهای مسلمان فوران می کند، وای بر این شب تار. دولتمردان ترکیه همان زمان هم تهدید کردند و شاید اگر پادرمیانی ایالات متحده نبود، تهدیدشان را عملی کرده بودند. آن عذرخواهی رسمی که از دولت نتانیاهو می خواستند اما هر چه دندان به جگر گذاشتند به دستشان نرسید.

پانزده ماه گذشت. دیشب سرانجام نتیجه تحقیق سازمان ملل متحد در باره ماجرای حمله به کشتی ها بیرون آمد. در واقع پیش از آن که رسما منتشر شود به روزنامه نیویورک تایمز درز کرد. چه گزارشی! می گوید (نقل به مطایبه مضمون) «حیف شد جان هایی هدر رفت، ولی خیلی هم تقصیر کسی نبود. درست است که کشتی در آب های آزاد بود ولی خب این مورد استثناء بوده و چون حماس برای اسرائیل تهدید جدی به شمار می رود، حمله به کشتی حامل کمک برای بزرگترین زندان جهان آن قدرها هم که به نظر می رسد با قوانین بین المللی ناسازگار نیست. البته ارتش اسرائیل نباید خون می ریخت، اما فعالان سیاسی هم نباید به اسم آزادی بیان و مبارزه مدنی سراغ شکستن حصر غزه می رفتند. و اباطیلی از این دست. عجیب نیست که عبدالله گل، رئیس جمهور ترکیه، چند ساعت بعد گفت «از نظر ما چنین گزارشی اساسا وجود خارجی ندارد.»

خشم دولت ترکیه از همه آنچه در این یک سال و اندی گذشت آن قدر بود که به اخراج سفیر فروننشست. پیمان های نظامی دو کشور را هم لغو کردند. آن طور که وزیر خارجه شان گفته، اقدام های دیگری هم در راه است. از جمله شکایت به مراجع قضايی بین المللی، حمایت از خانواده هایی که بخواهند علیه دولت یهود اقامه دعوا کنند، و حتی تحریم و قطع روابط تجاری چندین میلیارد دلاری. اینکه چنین گزینه هایی چقدر عملی شود بحث دیگری است. اینکه چقدر به تغییر رفتار اسرائیل منجر شود حتی بحث دیگر هم نیست.

دو نکته در این میان - به نظر من - جالب و مهم است. اول اینکه روزگار بی بی نتانیاهو هیچگاه تیره تر از این نبوده. خیالش - و خیال اسلافش - از دو جا راحت بود. آن از مصر، این هم از ترکیه. دیگر آنکه این دو ممکن است بی ربط به یکدیگر هم نباشند. با اندکی خوشبینی - یا بدبینی - می توان در قهر آنکارا ردپایی از خشم قاهره دید. مصر حالا جای دیگری است. جایی که صدای مردم بیشتر شنیده می شود. جایی که مردم بیشتر دیده می شوند. و چنین جایی در بیرون جای نقش دیگرگونه بازی می کند. می تواند بکند لااقل. و این را داوداغلو و اردوغان و گل خوب می فهمند. رقیب، هر چند دوست، را به جایگاه احتمالی فردایش شناخته اند.

نیستید آقای زیدآبادی که ببینید یک سر طناب را که مردمی تکان می دهند، سر دیگر آن کجاها و چگونه تکان می خورد..

ارادتمند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر